تاریخ انتشار : شنبه 21 آبان 1401 - 9:18
کد خبر : 1279

ریشه‌های تولید و بازتولید چرخه خشونت در ناآرامی‌های اخیر و چگونگی توقف آن/ این خشونت‌های عریان از کجاست؟

ریشه‌های تولید و بازتولید چرخه خشونت در ناآرامی‌های اخیر و چگونگی توقف آن/ این خشونت‌های عریان از کجاست؟

در سال‌های گذشته تحمیل تحریم‌های خارجی بر ایران و سوء مدیریت مسئولان موجی عدیده از مشکلات اقتصادی همچون تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، دشواری در تامین نیازهای ابتدایی زندگی و… را به همراه داشته است. همین امر موجب نارضایتی‌های گسترده و انباشت شده را در جامعه شده است. جامعه‌ای که با محرومیت نسبی مواجه شده و انتظارات فزآینده‌ای دارد، زمانی باعدم پاسخ به مطالبات‌اش برخورد می‌کند، خشونت بخشی لاینفک از کنش‌اش خواهد بود.

به گزارش گیلانی ها خبر و به نقل از فرارو، آرمان سلیمی نوشت: این روزها خشونت در جامعه ایرانی به عریان‌ترین و خطرناک‌ترین مرحله خود رسیده است! این گزاره‌ایست که از سوی بسیاری از تحلیل‌گران و ناظران مسائل سیاسی و اجتماعی مورد تصدیق قرار گرفته است. البته برای تایید این گزاره، تنها کافیست بازنمایی وقایع اتفاق افتاده در شهرستان‌های کرج و خاش مورد توجه قرار بگیرد. در چند روز اخیر انتشار گسترده حمله به نیروهای انتظامی در جریان ناآرامی‌های پنج‌شنبه (۱۲ آبان) شهر کرج و ویدئوهایی از چهره‌های خونین برخی شهروندان در جریان ناآرامی‌های جمعه (۱۳ آبان) شهر خاش، زنگ‌های خطر را بسیار بلندتر از گذشته به صدا در آورده است.

متاسفانه شاهد هستیم که اعتراض به شکل خصمانه و غیرنهادی در جریان است. در هر دو سوی ماجرا، ویدئوها و تصاویری از صدمه زدن‌های عمدی به اموال عمومی مشاهده می‌شود. اکنون به وضوح می‌توان ادعا کرد که بخشی بزرگ از جامعه با پدیده نهادینه شدن تنفر و خشونت در افکار و زبان خود مواجه شده‌اند. حتی می‌توان ادعا کرد که در بُعد روان‌شناختی جامعه به دیدن تصاویر و فیلم‌های خشونت‌آمیز خو گرفته است.

بدون تردید، عادی‌انگاری و خارج شدن پدیده خشونت از یک رویداد استثنا (غیرنرمال)، در سطوح مختلف سیاسی، فرهنگی، روانشناختی و حتی اقتصادی می‌تواند تبعات سنگینی را به همراه داشته باشد. با این تفاسیر، اکنون این مساله جدی قابل طرح است که برای پایان چرخه خشونت و متوقف شدن روند تولید و بازتولید خشونت می‌بایست چه اقداماتی در پیش گرفته شود؟

چرایی تولید و باز تولید چرخه خشونت؟
قبل از یافتن راه‌حل‌های خروج از یک بحران یا رفع یک مساله در ابتدای امر ضروری به نظر می‌رسد که تبیینی نسبتا دقیق از صورت مساله صورت بگیرد. به روایت شفاف‌تر این‌که «درد» یا «مساله» چیست؟ حتی بیشتر از یافتن ارائه راه‌حل‌ها اهمیت دارد.

اگر خشونت را همچون بیماری‌ای در نظر بگیریم که اخیرا بیش از گذشته گریبان‌گیر جامعه ایرانی شده، ضرورت ابتدایی این است که به این موضوع بپردازیم که «درد» یا «مساله» چیست. در این چارچوب نیز می‌توان به چرایی و تشخیص بیماری یا همان مساله «خشونت» در جامعه ایران پی برد. مطابق با همین ضرورت می‌توان موارد ذیل را به عنوان چرایی تولید و بازتولید چرخه خشونت در جامعه امروز مورد بازخوانی قرار داد: (قابل ذکر است این موارد به معنای جامع و مانع بودن کالبدشکافی خشونت در جامعه ایرانی نیست)

محرومیت نسبی و انتظارات فزآینده: در نظریات جامعه‌شناختی معانی بسیاری برای واژه «خشونت» ارائه می‌شود. در این میان یکی از مهم‌ترین مولفه‌هایی که نظریه‌پردازان بر آن تاکید دارند، نه صرف تعریف خشونت، بلکه تعریف آن در بستر زمینه‌ها است. انباشت پتانسیل‌های خشونت‌زا و نبود ابزارهای لازم برای مواجهه با مسائل و بحران‌های زندگی روزمره، دو مولفه کلیدی هستند که مورد تاکید جدید قرار می‌گیرند. این پتانسیل‌ها و نبود ابزارها در قالب اصل «محرومیت» مفصل‌بندی می‌شوند.

آن‌چنان که تد رابرت گر، در کتاب «چرا انسان‌ها شورش می‌کنند؟» می‌گوید: زمانی که انسان‌ها در زمینه‌ها و ابعاد مختلف با محرومیت‌های نسبی در دسترسی به منابع و فرصت‌ها مواجه می‌شوند، به شکل خودکار زمینه برای بروز اعتراض آن‌ها تامین می‌شود. اما زمانی که این محرومیت نسبی با انتظارات فزآینده در جامعه در آمیخته شود، این «شورش» یا اعتراض آمیخته به خشونت است که زمینه ظهور و بروز پیدا می‌کند.

با نگاه به وضعیت اجتماعی ایران در دهه‌های اخیر نیز آن‌چنان که بسیاری از پژوهشگران به آن پرداخته‌اند، جامعه با محرومیت‌هایی جدی در دسترسی به منابع و رسیدن به خواسته‌هایش در زمینه‌های مختلف مواجه شده است. همزمان با این محرومیت‌ها، گسترش شبکه‌های مجازی و حضور چشم‌گیر ایرانیان در پلتفرم‌های اجتماعی، آگاهی‌بخشی قابل توجهی را از وضعیت دیگر جوامع به همراه داشته است. به روایت ساده شهروندان ایرانی‌ای که رفاه در کشورهای غربی و بسیاری از کشورهای همسایه در خلیج فارس را مشاهده کرده، انتظارات فزآینده‌ای در درونشان تبلور پیدا کرده است. انتظاری که کم‌ترین حالت آن داشتن حداقل‌های زندگی همانند امنیت شغلی، داشتن مسکن و امیدواری به آینده بوده است.

متاسفانه در سال‌های گذشته تحمیل تحریم‌های خارجی بر ایران و سوء مدیریت مسئولان، موجی عدیده از مشکلات اقتصادی همچون تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، دشواری در تامین نیازهای ابتدایی زندگی و… را به همراه داشته است. همین امر نارضایتی‌های گسترده و انباشت شده را در جامعه موجب شده که نمود قبلی آن در جریان اعتراضات ۹۶ و ۹۸ ظهور پیدا کرد.

در وضعیت کنونی نیز بخشی بزرگ از به خشونت گراییده شدن اعتراضات، ریشه در همین زمینه‌ها دارد. یعنی جامعه‌ای که با محرومیت نسبی مواجه شده و انتظارات فزآینده‌ای دارد، زمانی باعدم پاسخ به مطالبات‌اش برخورد می‌کند، خشونت بخشی لاینفک از کنش‌اش خواهد بود.

نابرابری‌های اجتماعی: از دیدگاه اغلب صاحب‌نظران جامعه‌شناسی سیاسی، نابرابری‌های اجتماعی نقشی مستقیم و بدون واسطه در تولید و تقویت خشونت دارند. نابرابری در درآمد، ثروت، جایگاه قانونی و دسترسی به خدمات و قدرت سیاسی از جمله مهم‌ترین مولفه‌هایی هستند که می‌توان بخشی یا بخش‌هایی از جامعه را به سمت خشونت سوق دهد. نکته قابل تامل این است که نابرابری‌ها به شکل جوهری وجود ندارند، بلکه در یک روند تاریخی و ساختار مشخص تولید می‌شوند.

حال این واقعیت غیرقابل انکار است که بخشی بزرگ از جامعه ایرانی وضعیت را برای خود ناعادلانه ارزیابی می‌کند. به طور ملموس و عینی در حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نابرابری‌ها لمس می‌شود. برای پی بردن به این واقعیت تنها کافیست سطح شکاف طبقاتی و سبک زندگی طبقات بالا با طبقات پایین جامعه مورد توجه قرار بگیرد. اختلاف سطح عمیق و بزرگ سطح درآمدهای حداقلی و دریافتی‌های ویژه برخی مدیران دولتی که هر از چند گاهی افشا و رسانه‌ای می‌شود، دیگر نمود عینی است که عموم جامعه آن را می‌بیند.

دسترسی‌های ویژه بخشی کوچک از جامعه به خدمات ویژه و امکانات خاص، حضور فرزندان برخی از مسئولان در خارج از کشور، انتشار اخبار ثروت‌های عظیم برخی از مسئولان و حتی احساس شهروند درجه دوم بخشی از هویت‌های قومی و مذهبی در کشور، از جمله واقعیت‌های غیرقابل انکار در زمینه نابرابری در جامعه ایرانی هستند. همین نابرابری‌ها، حتی اگر به طور ناخوآگاه نیز بوده باشد، احساس تحقیر و طردشدگی اجتماعی را نهادینه کرده است. همین نهادینه شدن احساس تحقیر و طرد، در جریان همراه شدن هر گونه اعتراض با خشونت نیز نقشی غیر قابل انکار دارد.

شکاف نسلی عمیق شده و تضاد در نگاه به پدیده‌ها و سبک زندگی: یکی دیگر از نکات کلیدی‌ای که در مطالعات جدید جامعه‌شناسی سیاسی در خوانش بحران‌های اجتماعی مورد توجه قرار می‌دهند، در ارتباط با مساله هویت‌های نوظهور در جوامع مختلف است. هویت‌های نوظهوری که در قیاس با نسل‌های گذشته و نسل حاکمان سنتی، نگاهی متفاوت به پدیده‌های سیاسی و اجتماعی دارند. به عبارت کلان‌تر زیست جهان (lifeworld) و سبک زندگی (life style) آن‌ها متفاوت با نسل گذشته است. گویی آن‌ها از تمامی پدیده‌ها خوانشی متفاوت با پیشینیان دارند که همین امر موجب ریشه دواندن احساس نارضایتی از وضع موجود در نگاه آن‌ها است.

در جوامع توسعه یافته، غالبا تلاش حکومت‌ها این است که مطالبات نسل جدید فهم و بسترهای لازم برای پاسخ‌گویی به آن‌ها مهیا شود، اما در جوامع کمتر توسعه یافته غالبا شاهد نوعی «زمان‌پریشی» هستیم. بدین معنا که نهادهای رسمی نمی‌توانند خود را با مطالبات و خواسته‌های نسل جدید وفق دهند. حتی در مواردی چنین پنداشته می‌شود که نسل جدید باید هویت اجتماعی نسل‌های پیشینی را بپذیرد.

اما واقعیت امر این است که در آمیخته شدن حیات اجتماعی نسل جدید با جهان آنلاین، هر گونه دنباله‌روی و پذیرش مقلدانه ارزش‌های سنتی را اگر نگوییم ناممکن، دشوار کرده است. نتیجه چنین تضادی نیز ایجاد شکاف هویتی در جامعه خواهد بود. همین شکاف هویتی خود می‌تواند عاملی مهم در تبدیل شدن اعتراضات به خشونت توسط نسلی باشد که تجربه‌ای از مشارکت انتخاباتی و دنیای سیاست در معنای کلاسیک آن ندارند.

نبود بسترهای قانونی اعتراض وعدم پذیرش پدیده اعتراض به معنای اعتراض! : علاوه بر موارد سه‌گانه فوق، یکی از زمینه‌های ملموسی که در چند وقت اخیر از سوی بسیاری از ناظران سیاسی و متخصصان مورد تاکید قرار گرفته در ارتباط نبود بسترهای قانونی بر انجام اعتراض در ایران بوده است. ناظران بر این باور هستند که با وجود پتانسیل‌های قانونی در چند دهه گذشته، نهادهای رسمی، هیچ‌گونه بسترسازی‌ای را برای برگزاری اعتراض در معنای قانونی آن فراهم نکرده‌اند؛ لذا هر گونه تجمعی چه بر حق باشد و چه بر حق نباشد، غیرقانونی تلقی و برخوردی پلیسی با آن صورت گرفته است. در نتیجه زمانی که اعتراض غیرقانونی معرفی و بخورد با آن در دستور کار قرار می‌گیرد، روی دیگر آن خشونت متقابل از سوی تجمع‌کنندگان می‌تواند باشد.

علاوه بر این، یکی دیگر از محورهای مورد تاکید ناظران سیاسی در ارتباط با نوع مواجهه اشتباه مسئولان با اعتراضات است. این که هر اعتراضی غیر موجه معرفی و از آن در نهایت به عنوان اقدامی «براندازانه» یاد می‌شود، مساله مهمی است که خود به عاملی برای افزایش خشونت تبدیل شده است. این رویکرد، اساسا امکان تعامل با معترضان و شنیدن خواسته‌های آنان را سلب می‌کند که این خود عاملی برای‌عدم تعامل مسالمت‌آمیز با معترضان است.

راه‌حل خروج از چرخه خشونت
همان‌گونه که در بخش ابتدایی نوشتار مورد اشاره قرار گرفت، در یافتن راه‌حل برای توقف چرخه خشونت، در ابتدا تبیین درست مساله اهمیت دارد. در حقیقت، از درون یک مساله‌شناسی درست است که به طور خودکار راه‌حل‌ها پدیدار می‌شوند. زمانی که محرومیت، نابرابری‌های اجتماعی، شکاف نسلی تعمیق شده و نبود بسترهای قانونی اعتراض وعدم پذیرش پدیده اعتراض به معنای اعتراض، به عنوان مساله مورد تبیین قرار می‌گیرد، پذیرش این دردها و ضرورت تلاش برای رفع این مسائل خود مهم‌ترین بخش جل بحران خواهد بود.

با این وجود در ارائه راه‌حل‌های عینی برای حل این مسائل می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد. حذف تعریف جامعه به عنوان خودی‌ها و غیرخودی‌ها، فضا دادن به نیروهای میانجی به عنوان نیروی متوازن میان نهادهای رسمی و معترضان، پذیرش مطالبات زمانه و به رسمیت شناختن هویت متفاوت نسل جدید، تغییر رویه عملکرد صدا و سیمای ملی، سروسامان دادن به وضعیت اقتصادی کشور از طریق بازگشت به برجام یا اصلاحات مدیریتی، فراهم کردن زمینه‌های گفتگو در جامعه، بازگردان امید به جامعه از هر طریق ممکن و بازنگری در تقسیم‌بندی جامعه به دو جبهه حق و باطل.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.