تاریخ انتشار : جمعه 2 دی 1401 - 12:53
کد خبر : 3189

سال ۲۰۲۲ چگونه جهان را تغییر داد؟ / سال‌ها بعد مورخان چگونه آن را به یاد خواهند آورد؟

سال ۲۰۲۲ چگونه جهان را تغییر داد؟ / سال‌ها بعد مورخان چگونه آن را به یاد خواهند آورد؟

کشور‌های دیگر نیز بنابر منافع شان انتخاب‌هایی داشته اند. آنان لزوما مجبور نیستند تنها در صف واشنگتن قرار گیرند و این وضعیتی است که ما باید به آن عادت کنیم و ۲۰۲۲ آغازی برای فاش شدن این موضوع بود.

به گزارش گیلانی ها خبر و به نقل از فارین پالسی، استفن والت پژوهشگری برجسته در مکتب رئالیسم (واقع گرایی) در روابط بین الملل است. او در سال ۲۰۱۸ میلادی کتابی را با عنوان «جهنم نیات خوب» منتشر کرد که در آن استدلال کرده بود ظرف سه دهه گذشته «هژمونی لیبرال» که در آن امریکا سیاست استقرار اقتصاد بازار آزاد، لیبرال دموکراسی و حقوق بشر را در سراسر جهان دنبال کرده باید با استراتژی «خارج از مرز» جایگزین شود.

سال‌ها بعد مورخان چگونه سال ۲۰۲۲ میلادی را به یاد خواهند آورد؟ یک پاسخ واضح می‌تواند این باشد که جنگی که روسیه در اوکراین بر آن تسلط داشت نبردی با پیامد‌های جهانی عظیم برای انرژی، غذا، اشاعه تسلیحات هسته ای، حاکمیت و دموکراسی بود.

با این وجود، به گمان من اگرچه جنگ اوکراین به خودی خود بسیار مهم است، اما مسائل مربوط به تغییرات آب و هوایی، فناوری و قدرت چین به احتمال زیاد مسیر ژئوپولیتیک را در دهه‌های آینده تعیین خواهند کرد.

جنگ اوکراین هنوز نظم جهانی را تغییر نداده است. کاری که آن جنگ انجام داده این است که جنبه‌هایی از شرایط موجود را تقویت کرده است. جنگ اوکراین باعث بازگشت یکدستی و اتحاد به ناتو شده است.

پیش‌تر در داخل اتحاد ناتو دو دستگی وجود داشت. سال‌های زمامداری ترامپ فشار زیادی را بر ناتو وارد ساخته بود و ناگهان جنگ با اوکراین باعث شد تا ناتو به شکلی بزرگ بازگردد. ناتو ماموریت خود را دوباره کشف کرده است.

تاثیرات جنگ اوکراین بر نظم جهانی بستگی زیادی به چگونگی آن دارد. اگر آن جنگ به یک پیروزی بزرگ برای اوکراین ختم شود که همگان نسبت به آن امیدوار هستند می‌توانید تصور کنید که تاثیرات بعدی قابل توجهی دارد.

از سوی دیگر، اگر به یک توافق ناخوشایند از طریق مذاکره ختم شود که اوکراینی‌ها و روس‌ها را ناامید می‌کند و امریکایی‌ها تصور کنند موفقیتی در عرصه سیاست خارجی نبوده ممکن است پیامد‌های دیگری نیز داشته باشد.

اگر برای یک ثانیه از اوکراین عقب نشینی کنید ممکن است در شکل دادن به ظاهر قرن بیست و یکم چندان مهم به نظر نرسد. واقعیت آن است که اگر ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ سال آینده را دنبال کنید فکر نخواهید کرد هر بازیگری که دونباس را کنترل کند واقعا تعیین کننده خواهد بود.

در حالی که هر بازیگری که به اصطلاح ارتفاعات فرماندهی فناوری دیجیتال را کنترل کند بسیار مهم خواهد بود. این که ایالات متحده به عنوان یک قدرت در اروپا یا آسیا فعال باقی بماند بسیار مهم است. این که دمای سیاره زمین ۱.۵ درجه، ۲ درجه و یا ۲.۵ درجه افزایش یابد بسیار مهم است.

یکی از نتایج جنگ اوکراین تقویت عدم تعهد در میان کشور‌ها با سرعتی بالا بوده است. برخی کشور‌ها تمایل کمتری نسبت به دنبال کردن آن چه که ایالات متحده به عنوان اولویت‌ها و اهداف خود می‌داند از خود نشان داده اند.

جنگ اوکراین مانند چراغ قوه‌ای بوده که جنبه تازه‌ای از چشم انداز جهانی را روشن کرده است. ما دیگر در دنیای تک قطبی زندگی نمی‌کنیم. ایالات متحده دیگر تنها بازیگر در شهر نیست. واکنش کشور‌های جهان به بحران اوکراین تایید کننده این وضعیت است.

به دو متحدمان یعنی اسرائیل و عربستان سعودی در خاورمیانه نگاه کنید. هیچ یک از آن دو کشور به ایالات متحده در جنگ اوکراین کمک نمی‌کنند. عربستان سعودی درخواست دولت بایدن برای افزایش تولید نفت را به عنوان راهی برای مقابله با تورم و کاهش درآمد‌های نفتی روسیه رد کرد.

همزمان مقام‌های سعودی با “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین که اخیرا به آن کشور سفر کرده دیدار داشته اند. هم چنین، سعودی‌ها مجموعه‌ای از نشست‌ها را با حضور شخص شی سازماندهی کردند.

کشور‌های دیگر نیز بنابر منافع شان انتخاب‌هایی داشته اند. آنان لزوما مجبور نیستند تنها در صف واشنگتن قرار گیرند و این وضعیتی است که ما باید به آن عادت کنیم و ۲۰۲۲ آغازی برای فاش شدن این موضوع بود.

هند یک نمونه تازه است. به وضوح یک شریک مهم فزاینده در مقابل اقیانوس هند و اقیانوس آرام برای امریکاست، اما تقریبا به دلایل خاص خود در واکنش جهانی به تهاجم روسیه به اوکراین غایب است.

سیاستگذاران امریکایی درک می‌کنند چشم انداز اندکی تغییر کرده و می‌دانند که کشور‌های دیگر منافع خود را دارند و آن را دنبال می‌کند. در همین حال، من گمان می‌کنم یکی از ویژگی‌های تعیین کننده دولت بایدن تلاش او برای جمع‌آوری مجدد گروه همراهی کننده ایالات متحده و حرکت دادن آن در مسیر دلخواه امریکا بود.

دولت بایدن از ابتدای قدرت گیری اش درباره لزوم اتحاد کشور‌های دموکراتیک جهان صحبت کرد و نشستی را درباره دموکراسی برگزار نمود. ایده این بود که امریکا قصد دارد روابط را با همه متحدان سنتی خود بازیابی کند. ایده این بود که وقتی امریکا روابط را با متحدان سنتی اش بازسازی کرده و با آنان رفتار خوبی داشته باشد و در تماس باشد آن کشور‌ها در کنار واشنگتن قرار خواهند گرفت.

در برخی موارد این ایده کارآمد بود. قطعا پاسخ اروپا به حمله به اوکراین برای امریکایی‌ها بسیار خوشحال کننده بود. آن چه من فکر می‌کنم آن است که دولت بایدن باید نسبت به این موضوع توجه داشته باشد که این ایده در مورد سایر نقاط جهان کارآمد نیست. این ایده هنوز بازتابی از نحوه عملکرد سیاست بین الملل در روزگار ما نیست.

بزرگترین شگفتی سال ۲۰۲۲ میلادی آغاز اعتراضات در چین بود به خصوص آن که از زمان تظاهرات میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ میلادی چنین اعتراضی در این ابعاد بی سابقه بوده است.

من از مشکلاتی که چین با آن مواجه بوده شگفت زده نشده ام، زیرا به یک معنا به طور مستقیم مرتبط با تاج گذاری اخیر شی به عنوان رهبر بلامنازع چین در بیستمین نشست کنگره حزب کمونیست چین بوده است. مشکل چین تمرکز تمام قدرت سیاسی در دستان یک فرد است و اگر آن شخص در مسیری اشتباه حرکت کند هیچ سازوکار اصلاحی‌ای وجود ندارد که بتواند جلوی آن را بگیرد.

در اینجا اشتباهات را می‌توان از دو جنبه مشاهده کرد. نخست سیاست کووید صفر بود که شی از کنار گذاشتن آن خودداری ورزید و باعث ایجاد مشکلات اقتصادی شده است. اکنون تلاش برای خروج از آن سیاست مشکلات بهداشت عمومی قابل توجهی ایجاد می‌کند.

این وضعیتی است که اکنون شی مسئولیت آن را برعهده دارد. دوم آن که سیاست خارجی شی آشکارا بلندپروازانه بوده است سیاستی که از آن تحت عنوان دیپلماسی “گرگ جنگجو” یاد می‌شود رویکردی که درصدد مواجهه با کشور‌های دیگر است.

ما این رویکرد را در بالی مشاهده کردیم زمانی که شی ناگهان با “جاستین ترودو” نخست وزیر کانادا روبرو شد و دو رهبر رفتار خوشایندی با یکدیگر نداشتند. این رفتار کاری نیست که رهبران جهان معمولا در انظار عمومی انجام دهد و مطمئنا به نگرش کانادایی‌ها نسبت به چین کمکی نخواهد کرد نگرشی که مدت هاست رو به افول بوده است.

ترکیب چنین سیاست‌هایی در داخل و رویکرد تهاجمی نسبت به دیپلماسی در خارج آن کشور چین را در موقعیتی بسیار دشوارتر از قبل قرار داده و جلب حمایت سایر کشور‌ها را برای ایالات متحده آسان‌تر ساخته تا چین را تا حدودی تحت کنترل نگه دارد.

نکته‌ای که من نسبت به آن شگفت زده شدم تحریم صادرات نیمه هادی به چین از سوی ایالات متحده بود اقدامی که تاثیر آن را نباید دست کم گرفت و بسیار مهم‌تر از هر کاری است که دولت ترامپ انجام داد.

ما با این کار به چین آغاز جنگ اقتصادی را اعلام کردیم و نشان دادیم که به عنوان یک هدف ملی برتری اقتصادی را حفظ خواهیم کرد. ایالات متحده قرار بود تمام تلاش خود را انجام داده تا اطمینان حاصل کند که هم چنان به کنترل ارتفاعات فرماندهی پیچیده‌ترین و مهم‌ترین فناوری‌ها ادامه می‌دهد و اقدامات فعالی برای جلوگیری از توانایی چین برای توسعه و پیشرفت رد این زمینه انجام خواهد داد.

این امر به شکل مهمی به جنگ در اوکراین مرتبط است، زیرا ایالات متحده اکنون در تلاش است تا دو قدرت بزرگ را به طور همزمان شکست دهد. ما در تلاش برای کمک به اوکراین به منظور تحمیل شکست نظامی به روسیه و در عین حال تلاش برای تحمیل شکست اقتصادی به چین هستیم.

در هر دو مورد ما سعی می‌کنیم خط نسبتا خوبی را طی کنیم: در مورد اوکراین، ما بدون ایجاد تشدید تنش به ویژه تشدید تنش هسته‌ای شکستی را تحمیل کنیم و در مورد چین، بدون برهم زدن اقتصاد جهانی یا تحریک چینی‌ها برای انجام کاری برای مثال، در قبال تایوان این کار را انجام دهیم. البته این مجموعه‌ای کاملا بلندپروازانه از اهدافی است که دولت بایدن در نظر گرفته و ممکن است دستیابی به آن بسیار دشوار باشد.

در مورد اوکراین به نظر می‌رسد ایالات متحده به متحدان خود برای همکاری متکی است، اما در مورد ممنوعیت صادرت نیمه هادی‌ها به چین از آنجایی که بسیاری از کشور‌ها و شرکت‌ها باید از تحریم‌های ایالات متحده پیروی کنند موضوع قدری حالت اجباری‌تر به خود می‌گیرد و اینجا جایی است که این دو تضاد شروع به تلاقی می‌کنند.

تعدادی از کشور‌های آسیایی وجود دارند که از جنگ تراشه‌ها و قانون کاهش تورم و سایر اقدامات دولت بایدن برای حمایت از صنایع ایالات متحده خوشحال نیستند. برخی از شرکای آسیایی ما در مورد چین آرام نیستند.

آنان از پیامد‌های اقتصادی کاری که ما در مورد چین انجام می‌دهیم و به طور مستقیم بر آنان تاثیر می‌گذارد خوشحال نیستند. این موضوع در مورد برخی از شرکای اروپایی ما نیز صدق می‌کند. به طور خاص، هلندی‌ها از تلاش‌های ما برای کشاندن آنان به جنگ تراشه علیه چین ناراحت هستند. آنان چین را یک تهدید قریب الوقوع قلمداد نمی‌کنند و سیاست دولت امریکا هزینه اقتصادی آشکاری بر آنان تحمیل خواهد کرد.

اگر بخواهم به سیاست خارجی دولت بایدن در سال ۲۰۲۲ نمره دهم امتیاز “-B” را برای آن در نظر می‌گیریم. البته من امتیاز “A” را برای تلاش دولت او در نظر خواهم گرفت. دولت بایدن در اجرای سیاست خارجی ایالات متحده بسیار ماهرتر از پیشینیان خود بوده است. دولت بایدن به خوبی می‌داند چگونه ماشین دیپلماسی را راه اندازی کند.

امریکا گاف‌های شرم آور زیادی نداشته است. هم چنین، امریکا در سال ۲۰۲۲ میلادی لحظاتی نداشته که این گونه به نظر برسد که آماتور و فاقد تجربه در عرصه سیاست خارجی است. دولت بایدن کار‌های مهمی در گردآوری ائتلاف ضد روسیه و جلب حمایت کشور‌های دیگر جهان از این کارزار انجام داده است. امریکا در اروپا امتیازات زیادی کسب کرده است.

در مورد قدرت گیری طالبان در افغانستان و خروج امریکا از آن کشور این به غریزه استراتژیک “جو بایدن” باز می‌گردد مبنی بر آن که باور داشت این تصمیم نفعی حیاتی برای زمان، پول و تلاش امریکا خواهد داشت.

بله، عقب نشینی به طور بی نقص رخ نداد، اما اگر ده بار دیگر نیز می‌توانستیم آن عملیات را تکرار کنیم در نه بار خیلی خوب کار نمی‌کرد، زیرا مشکلی که با آن روبرو بودیم ذاتا دشوار بود. هیچ راهی برای بیرون آمدن بدون ایجاد آشفتگی پشت سرمان وجود نداشت.

در مورد برجام آن توافق در مارپیچ مرگ قرار دارد و می‌توان دولت بایدن را به دلیل عدم اولویت کافی قائل شدن برای آن مقصر دانست. بایدن می‌توانست مذاکرات با ایران را در دوره‌ای که دولت روحانی که تمایل بیش تری به حفظ برجام داشت آغاز کند و قدری سریع‌تر کار‌ها را پیش ببرد.

با این وجود، به محض آن که بایدن اجازه داد این پنجره بسته شود یک دولت تندروتر در ایران به قدرت رسید که باعث شد احیای برجام هرگز به راحتی رخ ندهد. در نتیجه، من به عملکرد دولت بایدن در قبال برجام و مذاکرات هسته‌ای با ایران نمره بالایی نمی‌دهم.

در مورد امریکای لاتین برخی می‌گویند پس از برگزاری چندین انتخابات شاهد ظهور جریانات چپ در کشور‌های منطقه هستیم. مشاهده الگو‌های بزرگ همواره وسوسه انگیز، اما آن چه ما اکنون می‌بینیم بازتابی از معضل مزمن حکمرانی ناپایدار در بسیاری از کشور‌های آن قاره است.

بنابراین، زمانی که کشور‌ها با مجموعه‌ای از اختلالات اقتصادی یا مالی و یا شیوع کووید مواجه می‌شوند ممکن است در لحظه‌ای راست‌ها و در لحظه چپ‌ها به قدرت برسند، اما من چنین چشم اندازی را نمی‌بینم که یک نوع خاص از الگوی سیاسی پایدار بتواند در امریکای لاتین ظهور کند.

من گمان می‌کنم توجه اندک سیاست خارجی ایالات متحده به امریکای لاتین با توجه به آن که آن چه در آمریکای لاتین و مرکزی و در مکزیک اتفاق می‌افتد ممکن است بازتاب مستقیم بیش تری بر سیاست داخلی ما از جمله در زمینه مسئله مهاجرت و جریان‌های پناهجویان داشته باشد موضوعی قابل توجه خواهد بود.

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.